حافظ بیتردید؛ نامورترین و محبوبترین شاعر در گستره فرهنگی ایران و همسایگان و متأثرانِ این فرهنگ غنی و کهن است. هر خانوادهای دستکم یک نسخه از دیوان اشعارش دارد و دیوان حافظ؛ نه تنها در کتابخانهها و محافل ادبی، که بر سر سفرههای هفتسین نوروز، شب چله، عقد ازدواج و دیگر سنتهای فرهنگی ایرانی هم جایگاه ویژه و منحصر دارد.
اشعار حافظ زبان حال همه است؛ عارف و عامی، فقیر و غنی، مؤمن و ملحد، پارسا و خوشباش؛ از هر فرقه و مسلکی و هر ایل و تباری و حتی گویندگان هر زبانی! به شیوهای شگفتانگیز؛ زمان و مکان و شخص و جنس ندارد و نمیپذیرد. همیشه و همه جا گویی تازه سروده شده و دردهای همین امروزِ من و تو و ما را میگوید.
حافظ تا چهلسالگی، قرآن کریم را از بر نمود، از چشمه همه علوم زمان چشید، از احوال بزرگان پیشین آموخت و نوشتهها و اشعار مهم ایشان را خواند و فراگرفت. از شاعران گذشته و معاصرش؛ بهویژه خیام، سعدی، خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، کمال خجندی، عبید زاکانی و فخرالدین عراقی بسیار فراگرفت و اثر پذیرفت تا به سبکی جادویی و بینظیر در تاریخ شعر پارسی دست یافت.
حافظ در عصر بسیار تیرهای از تاریخ پرفرازونشیب ایران زیست. عصری که در آن، ایران تکهتکه و زبان پارسی تنها نشانه و ستون یگانه تمدن گسترده ایرانی بود. حکیم فردوسی بزرگ ایران را با زبان پارسی زنده کردهبود و حافظ با غزلهای ناب پارسی؛ جاودانهاش ساخت. حافظ آیینهٔ تمامنمای ناخودآگاهِ تباریِ ایرانیان است.
غزل حافظ ساختار ویژهای دارد؛ نظم پریشان است. هر بیت آن دیوانی معرفت است که در کنار دیگر ابیات، همچون دانهای از تسبیح؛ به یک رشته درآمده تا کلمه واحده عشق را بسازد. درست مانند قرآن کریم که آیات شریفش هر یک موضوعی دارد، اما همه در کل؛ حول محور کلمه واحده «الله» میگردند. و درست مانند جامعهٔ ایرانی که ژرفساختی مرکزی و روساختی گسسته دارد.
برای دریافت زیبایی، شیوایی و ژرفنای معنوی و مفهومی شعر؛ باید آن را در زبانی خواند که سروده شده. بهترین ترجمه نیز قدری از ارزش شعر در هر دو وجه زبانی و معنایی میکاهد. اما حتی ترجمه اشعار حافظ هم بر یوهان ولفگانگ فون گوته؛ ادیب، شاعر فیلسوف و سیاستمدار بزرگ و نامدار آلمانی چنان اثر گذاشته که بهترین اشعار خود را در گفتگوهای خیالی با حضرت لسانالغیب میسراید. و گوته؛ این پایه سترگ فرهنگ آلمان به حق و درستی گفتهاست: «حافظ بزرگترین شاعر تاریخ بشر است
محمدعلی عزتزاده