انجمن ایران‌شناسی ایران

انجمن ایران‌شناسی ایران

۴۸ مطلب با موضوع «نشست های انجمن» ثبت شده است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۰۷:۲۱
علی رضاپور

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۰۷:۲۰
علی رضاپور

به نام آن که جان را حکمت آموخت

جهت آشنایی بیشتر با انجمن علمی ایران شناسی و شرح فعالیت دو ساله آن به پیوست فایل پی دی اف ارائه می گردد.

 

 

با سپاس

محمود جعفری دهقی

رییس انجمن ایران شناسی

دریافت
حجم: 1.61 مگابایت
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۹ ، ۲۲:۳۶
علی رضاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۳۵
علی رضاپور

انجمن ایران‌شناسی برگزار می‌کند:

کارگاه‌آموزشی‌جامه‌های‌ایرانی(۲(

«پیشینه و فلسفه ‌جامه ‌ایرانی»

 

سرفصلها:

 

💠 تاریخ پوشاک ایرانی

از دوران باستان تا دوره معاصر

 

💠 باستان‌شناسی، مردم‌شناسی

و جامعه‌شناسی هنر پوشاک ایرانی

 

💠 فلسفه، مفهوم و آفرینش

رنگ، بافت، ریخت و ساخت

جامه‌های ایرانی در درازنای تاریخ

 

💠 سیر تحول پوشاک

در سراسر ایران بزرگ فرهنگی

 

💠 جامه‌های کاربردی

برای طبقات و پیشه‌های گوناگون

 

💠 جامه اقوام ایرانی

و پوشاک در فرهنگ عامه

 

 

 

🏢 دانشگاه تهران

دانشکده ادبیات و علوم انسانی

🗓 یکشنبه ۲۰ امرداد ۱۳۹۸

🕰 ساعت ۱۰ تا ۱۲:۳۰

 

این کارگاه برای عموم مخاطبان طرح‌ریزی شده؛ اما برای پژوهشگران ایران‌شناسی و تاریخ، هنرپژوهان و طراحان پارچه و پوشاک ایرانی، کاربرد تخصصی دارد.

 

ثبت نام قبلی برای نگهداری جا و حضور در کارگاه الزامی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۳۸
علی رضاپور

انجمن ایران‌شناسی با همکاری گروه تخصصی زبان‌شناسی و زبانهای باستانی شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی و دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار می‌کند:


نشست تخصصی

نقد و بررسی کتاب


فرهنگ بلوچی - فارسی

(اثر برگزیده کتاب سال ۱۳۹۷ ایران)

نوشته دکتر عبدالغفور جهاندیده

انتشارات معین



با حضور

دکتر علی‌اشرف صادقی

دکتر پیرمحمد ملازهی

دکتر موسی محمودزهی

دکتر محمود جعفری دهقی

و

مدیر انتشارات معین:

آقای صالح رامسری



دانشگاه تهران

دانشکده ادبیات و علوم انسانی

دوشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷


بانو پریسا سیمین‌مهر 

دانش‌آموخته تاریخ ایران باستان و ادبیات فارسی که از سال ۱۳۸۰ تا کنون به پژوهش و روایت حماسه ملی و داستانهایی از تاریخ ایران، به‌ویژه داستانهای شاهنامه پرداخته و ۵۰ مجلس از داستانهای شاهنامه در شهرهای سراسر ایران و اجراهایی در حوزه ادبیات تطبیقیِ متون حماسی در کشورهای تاجیکستان، ازبکستان، چین، ایتالیا، آلمان، صربستان، لهستان و... در کارنامه روایی خود دارد.


اجرای بانو سیمین‌مهر


در نشست معرفی کتاب

«فرهنگ بلوچی - فارسی»:

نقل حماسه «هَمَّلِ جیَند»

قهرمان ملی ایران از خطه بلوچستان

پهلو به پهلوی برخی پهلوانان شاهنامه


🗓 دوشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷

 دانشگاه تهران

دانشکده ادبیات و علوم انسانی

تالار کمال


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۰۱
علی رضاپور

بنا به گزارش خبرگزاری های اینا و ایرنا و انجمن ایران شناسی

نشست ایران از نگاه سفرنامه‌های فرانسوی قرن نوزدهم روز یکشنبه 30 تیرماه با حضور محمود جعفری دهقی، ایلمیرا دادور و بهمن نامور مطلق در سرای اهل قلم برگزار شد. در آغاز این نشست دکتر محمود جعفری دهقی استاد دانشگاه تهران و رییس انجمن ایران شناسی ضمن خیر مقدم به حاضران در یارۀ ایران از نگاه سفرنامه های فرانسوی گفت:

سفرنامه ها یکی از مهمترین اسناد مربوط به شناخت ایران و تاریخ اجتماعی و سیاسی آن است. بویژه با توجه به نبود تاریخ اجتماعی قابل اعتمادی در مجموعه تواریخ ایرانی، مورخ می تواند با استمداد از شم تاریخی خود و با توجه به شرایط سیاسی و فرهنگی نویسندگان سفرنامه ها، تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی ایران را بررسی و تدوین نماید. بدیهی است که در بررسی نگاه سفرنامه نویسان به ایران و ایرانیان باید به دقت از درون به این گزارش ها نگریست و    با توجه به نگاهی که غالب شرق شناسان از بالا به شرق داشته اند، ضروری به نظر می رسد که آراء و برداشت های سفرنامه ها از ایران را با اسناد و داده های تاریخی و ایرانی مقایسه و بررسی کرد.

 

مجمود جعفری دهقی

جعفری دهقی گفت: ایران در نگاه سیاحان و سفرنامه نویسان فرانسوی در آغاز برگرفته از شکوه و عظمت عهد باستان و حکمت ایرانشهری بود. دورانی که علی رغم برخی گزارش های مغرضانه مورخین باستان هم در اندیشۀ نوافلاطونیان و هم در متون مقدس ادیان یهود و مسیحی به عنوان دورانی متعالی منعکس شده بود. در اوایل دوران اسلامی و زمانی که به اصطلاح عصر طلایی ایران اسلامی خوانده می شود یعنی دورانی که بیرونی ها، فارابی ها و بوعلی سینا ها آن را برجسته کرده بودند، ایران اسلامی در چشم مغرب زمین و از جمله سفرنامه نویسان فرانسوی همچنان سرزمینی شگفت انگیز، گرانقدر و مقدس به شمار می رفت. اما به مرور و با گسترش و ترویج آیین مسیح توسط مبلغان دینی و مخالت آنها با آیین اسلام، ایران اسلامی نیز بمرور مورد نفرت و خشم آنان قرار گرفت و این احساس با آغاز جنگ های صلیبی به اوج رسید. بنابراین، تفکر قرون وسطایی نسبت به ایران و ایرانیان تفکری مخدوش و مغرضانه بوده است.

از حدود قرن هفدهم نگرش تازه ای از سوی سفرنامه نویسان نسبت به ایران ایجاد شد.  این نگاه با توجه به اندیشه های فلاسفه عصر روشنگری در سده های هجدهم روشن تر و مثبت تر شد. توجه به زبان فارسی و یادگیری آن و نیز فرهنگ و ادب فارسی حاصل همین دوران است. توجه به زبانهای ایرانی و نتایج متعاقب آن یعنی خانواده زبانهای هند و اروپایی و هند و ایرانی و زبانهای ایرانی و نیز توجه به ادیان و سنت ها و فرهنگ ایرانی دوباره تجدید می شود و کسانی نظیر تاورنیه و شاردن آن را تحسین می کنند. از سوی دیگر ترجمه هزار و یکشب در آغاز قرن هجدهم توسط گالان و تالیف نامه های ایرانی منتسکیو به جذابیت ایران و ایرانیان در نگاه سفرنامه نویسان فرانسوی می افزاید. از همین زمان شعر و ادبیات فارسی به جهان غرب معرفی می شود و موجب تحسین و حیرت آنان می گردد.

اما سفرنامه نویسان فرانسوی قرن نوزدهم با انگیزه های متفاوتی به دیدار خود ایران پرداخته اند. برخی بخاطر بهره برداری های سیاسی، اقتصادی و پاره ای به منظور بهره برداری علمی و ارضای حس کنجکاوی، و گروهی به جهت کسب اطلاعات و جاسوسی بوده است.

به نظر من آنجه در مجموع از سفرنامه های قرن نوزدهم می توان دریافت اینکه روند تحولات فرهنگی و اجتماعی در این دوره سرعت بیشتری به خود گرفته و ایرانیان به شدت در صدد دریافت دانش و فرهنگ معاصر بوده اند. ایجاد مدرسه دارالفنون و اعزام محصلین ایرانی به اروپا از نشانه های این رویکرد است.

رییس انجمن ایران شناسی افزود: یکی از نکاتی که در قضاوت دربارۀ سفرنامه نویسان نقش عمده دارد توجه به زمان و مکان است. بدیهی است دیدگاه سفرنامه نویسان درعصر صفوی که ایرانیان را در شرایط و اوضاع سیاسی و اقتصادی مناسبی دیده اند با عصر قاجار متفاوت است. بنابراین، اینکه سفرنامه نویس در کدام منطقه ایران و در چه زمان و شرایطی به سر می برد در قضاوت او نقش حائز اهمیتی دارد. بطورکلی در قرن نوزدهم با توجه به انحطاط اقتصادی ایران نگاه سفرنامه های فرانسوی در پاره ای نکات مثبت و در مواردی منفی بوده است. به طور کلی می توان گفت گوبینو نسبت به ایرانیان نظر مثبت دارد در حالی که دیولافوا و دمرگان برداشتی از بالا داشته اند. افزون بر این، نگاه سفرنامه نویسان فرانسوی قرن نوزدهم نسبت به زن ایرانی گاه مثبت و گاه منفی است. گاه نیز به نظر می رسد که به درک واقعی زن ایرانی توفیق نیافته اند. به طور کلی از نگاه این سفرنامه ها جنبه های مثبت خلقیات ایرانی عبارت از: مهمان نوازی، جوانمردی، دارای گذشته ای تابناک، هوشمندی، آداب دانی و رفتار دید و بازدید و مدارا و آزاد اندیشی دینی. در حالی که چنبه های منفی خلقیات ایرانی عبارت از: چاپلوسی، دو رویی، دروغ گویی، خرافات ـ خیال-بافی و خود بزرگ بینی، ستم کشی از زورمندان و ستم بر فرودستان، تنبلی و بی پشتکاری، منش و رفتار متناقض و پیچیده.

بهمن نامورمطلق، در نشست ایران از نگاه سفرنامه‌های فرانسوی قرن نوزدهم با دسته‌بندی مطالعاتی سفرنامه‌ها، گفت: سفرنامه در چند حوزه ادبی بررسی می‌شود؛ به ویژه ادبیات تطبیقی که از اولین عناصر آن تاثیر و تأثر میان دو متن است؛ اما اینجا یک متن داریم و باید خود را با تصویر دیگری مطابقت دهیم. در سفرنامه خود و دیگری در یک متن دیده می‌شود، سفرنامه‌ها از این جهت مهم هستند.

استاد دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اهمیت سفرنامه‌ها گفت: برای مطالعه آن‌ها باید خود را با تصویر دیگری مطابقت دهیم؛ در سفرنامه خود و دیگری در یک متن دیده می‌شوند و از این جهت مهم هستند. در وضعیت قرن نوزدهم وجود نگاه از بالا به پایین اروپایی‌ها کاملا طبیعی است.

وی افزود: سفر می‌رویم که اول خود را بشناسیم و بعد دیگری را میخائیل باختین/ Mikhail Mikhailovich (فیلسوف و منتقد ادبی روس قرن نوزدهم) و ژاک لاکان (روانشناس و روان تحلیلگر معاصر فرانسوی) در این باره مفصل نوشته‌اند. سفر به شناخت خود منجر می‌شود و کنش؛ یعنی تعامل با دیگری.

این استاد ادبیات تطبیقی نگاه اروپایی‌ها به شرق و ایران را اینگونه برشمرد: اروپاییان نگاه اگزوتیک (زیبایی شناختی) به شرق دارند، این نظریه به دنبال شناخت دیگری است اما اروپا حتی در این شناخت هم نگاهی از بالا به دیگران دارد. اروپاییان دیگری را بربر می‌دانستند و بحث‌های فرادستی و فرودستی در همه آثارشان دیده می‌شود. نگاه استعماری نیز نگاه دیگری بوده که از قرن شانزدهم تا نوزدهم وجود داشته است. نگاه اشراقی هم دیدگاهی بوده که وجود داشته، فیلسوفان و نظریه پردازانی بوده‌اند که به دنبال پیدا کردن راه‌حل مشکلات غرب در شرق به دنبال آن بودند. هانری کربن به فرهنگ ایران توجه کرد، الیاده و یونگ به هند رفتند و ادوارد سعید در شرق‌شناسی به ادبیات تطبیقی توجه داشته است.

وی افزود: قرن نوزدهم قرن تاریکی فرهنگ ایران است. ایران در شرایط بسیار بدی قرار دارد و در مقابل غرب رشد کرده است. قرن نوزدهم برای اروپا قرن فلسفه، معرفت و علم است و با یک اروپای پیش رفته و جاافتاده روبه‌روییم. از سوی دیگر ایران ویران است و شاهان ما اسیر شکار و حرمسرا هستند، اروپایی‌ها می‌گفتند شتر و شپش و شاهزاده در ایران زیاد است و این وضعیت ایران در نگاه جهان بود. در برابر اروپاییان که برای پیشرفت کشورشان تلاش می‌کردند، مردم ایران از خشکسالی، چپاول، غارت، دزدی، ناامنی و بیسوادی در حقارت و گرسنگی دست و پا می‌زدند، به همین دلیل اروپایی‌ها می‌گفتند ایرانی‌ها لیاقت آثار خود را نیز ندارند.

نامور مطلق ادامه داد: اگر شعله ای از دانش باقی مانده بود در حوزه ها بود که آن هم به مذهب پیوند داشت و مردم به نیت قرآن خواندن علوم حوزه را یاد می گرفتند. در دربارها هم اندکی دانش باقی مانده بود که محصول آن ملاصدراست. در این وضعیت نابرابر و نامتعادل میان ما و غرب، نگاه از بالا به پایین اروپایی‌ها کاملاً طبیعی است.

 

این استاد اسطوره‌شناسی با خواندن بخش‌هایی از سفرنامه ژان دیولافوآ/‏ Jane Dieulafoy، گفت: سیاحان و سفرنامه‌نویسان، هر کدام با پیشینه‌ای وارد ایران شدند، فلسفه سفر و سفر فلسفی دو نگاه مهم در مطالعه سفرنامه است چون انسان موجودی گفت‌وگومند و مسافر و سفر کتابی است که گشوده می‌شود. جوزف کمبل/ ‏Joseph Campbell نظریه سفر قهرمان را از همین اندیشه می‌گیرد و سفر در اندیشه ما مهم است، سفر جست‌وجوی چیزی است که در زندگی ما کم بوده، درباره سفر تخیلی و سفر واقعی در ادبیات بسیار بحث شده و هنوز هیچ چیز جای سفر را نگرفته است.

نامور مطلق درباره آرتور گوبینو/ ‏Arthur de Gobineau و سفر فلسفی او به ایران عنوان کرد: گوبینو دو بار به ایران آمد، یک بار به عنوان نایب سفارت‌خانه و دومین به عنوان وزیر مختار و در مجموع ۵ سال در ایران بود، او با اندیشه فلسفی وارد ایران شد و شیفته افرادی؛ مثل ملاصدرا و سهروردی بود. او با اینکه ماموریت سیاسی داشت؛ به عنوان متفکر و فیلسوف وارد ایران می‌شود.

وی آرای فلسفی گوبینو را شرح داد و گفت: مکتبی به نام گوبینیسم داریم که می‌گوید نژادها با هم برابر نیستند که نازی‌ها از این نظریه استفاده زیادی کردند. گوبینو معتقد بود تکامل نژادها به یک اندازه نبوده و بعضی از نژادها سیر رشد کامل‌تری دارند. نظرگاه گوبینو یک نظریه ذات‌پندارانه است. هر که با هر نژادی به دنیا می‌آید ویژگی‌هایی دارد که دیگری آن را ندارد. گوبینو می‌گوید برترین نژاد، نژاد آریایی است و حرف او برای اندیشه فاشیسم و نازیسم استنادهای بسیاری داشت. گوبینو معتقد بود اختلاط بین نژادها منجر به انتقال بدی‌ها می‌شود و با آن مخالفت می‌کرد.

رئیس دانشگاه هنر اسلامی فرشچیان گفت: گوبینو معتقد است مردم ایران را نمی توان در یک عبور شناخت و باید در آن عمیق شد، باید با مسائل مذهبی، فلسفی و دینی قدیمی ایران بیشتر آشنا شد، سپس به تجزیه و تحلیل آن‌ها پرداخت. گوبینو به دلیل آریایی بودن به ایرانی‌ها علاقه باور داشت ایرانی‌ها مقداری رندی هم دارند و شیعه‌گری ایرانی‌ها به این دلیل است که می‌خواستند اصالت و فرهنگ باستانی خود را حفظ کنند. او معتقد بود صفویه، برای مردم ایران همان سلطنت ساسانیان اما با اندیشه اسلامی است.

 

نامور مطلق گوبینو را فیلسوف خواند و ادامه داد: ما گوبینو را فیلسوف می‌شناسیم ولی فیلسوفی قوی نبوده و حتی به تاریخ فلسفه هم عمیق نگاه نمی‌کند. گوبینو در ایران کتاب های رنه دکارت (فیلسوف قرن شانزدهم فرانسه) را تدریس می‌کند و می‌خواهد ایرانی‌ها را با فلسفه غرب آشنا کند و اولین ارتباط ایرانی‌ها با فلسفه غرب توسط گوبینو شکل می‌گیرد.

دیولافوآ در همه تناسبات خود با ایران خود را بالادست می‌دید

استاد زبان فرانسه، نیز شرق‌شناسان فرانسوی مسافر ایران در قرن نوزدهم را این‌گونه معرفی کرد: اوایل قرن ۱۹ گروهی از فرانسویان از طرف ناپلئون بناپارت به دیدار فتحعلی شاه به ایران می‌آیند اما نه ایرانی‌ها و نه فرانسوی‌ها نمی‌توانستند حرف بزنند. اتفاق مثبتی پس از این دیدار رخ داد و در سال ۱۸۰۴ میلادی نخستین مدرسه زبان‌های شرقی در پاریس افتتاح شد و یکی از چهار زبانی که در آن تدریس میشد، فارسی بود و اینگونه در ۱۸۴۸ گروه دیگری به ایران آمدند.

 

ایلمیرا دادور، ادامه داد: در قرن ۱۹ خانواده دیولافوآ به ایران می‌آیند، مادام ژان دیولافوا به همراه همسرش که مهندس راه و ساختمان بودند از سوی وزارت امور خارجه فرانسه در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار به ایران اعزام می شوند. دکترتلوزان پزشک ناصرالدین شاه واسطه می‌شود که شاه به آنها اجازه ورود بدهد.

مدیر گروه ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران، افزود: آنها در سفر اول که ۱۸۸۰ بوده ۱۴ ماه درایران می‌مانند و در سفر دوم ۱۸۸۴ تا ۱۸۸۶ در ایران می‌مانند. وقتی از قفقاز وارد ایران می‌شوند مسئول بررسی مدارک آنها خواب است، دیولافوآ به کنایه با او حرف می‌زند و پس از آن درباره ایران هرگز زبان خوشی ندارد. به هر حال فرانسوی‌ها بدون اجازه ناصرالدین‌شاه نمی‌توانستند وارد ایران شوند. شاه قاجار که اصلاً نسبت به آنها خوش‌بین نبود، به آن‌ها می‌گوید: هر آنچه فلز است برای ایران و غیرفلزها برای فرانسوی‌ها باشد. وقتی از کلمه دزد استفاده می‌کنیم باید بدانیم آن‌ها مجوز حضور داشتند و کسی که این اجازه را صادر کرده باید بیشتر فکر می‌کرده است و فرانسوی‌ها مقدار زیادی از آثار تخت جمشید را از ایران بردند.

وی ادامه داد: اگر به زیرزمین موزه لوور، یعنی بخش آثار باستانی شرقی بروید، بیشتر آثار از میانرودان و ایران است که دیولافوا از ایران برده و به دولت فرانسه تقدیم کرده است. آن‌ها در سفری به شوش و کاخ آپادانا برداشت بسیاری کردند و گاو دو سری در موزه لوور نیز محصول برداشت‌های این شرق‌شناسان است. گاو دوسر آنقدر سنگین بود که دیولافوآ از عصبانیت پتکی بر سر گاو زده و آن را سه قسمت کرده و تکه‌ها را با خود برده و در فرانسه به هم چسباندند. بر اساس آمار ۶۲۴ و در آماری دیگر ۶۷۴ صندوق بزرگ از اشیای باستانی ایران را بردند و برادر شیخ خزعل با قدرت و نفوذی که در بندرعباس داشت به آنها کمک کرد.

دادور گفت: دیولافوآ زمانی که از ایران می‌رفت گفته بود ما به هیچکس دِینی نداریم و این آثار را در اثر تلاش و کوشش فراوان به‌دست آورده‌ایم، همین جمله او باعث شد ناصرالدین‌شاه بگوید این‌ها به هیچ وجه حق ندارند به ایران برگردند و پایشان برای همیشه از ایران کوتاه شد.

دیولافوآ در همه تناسبات خود با ایران خود را بالادست می‌دید اما گزارش سفر او نمونه خوبی است که بدانیم در کشور ما چه مشکلاتی دیده میشود.

 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۳۱
علی رضاپور

به نام خداوند جان و خرد


گزارش: محمدعلی عزت زاده


هفتمین نشست گفتگوی ماه از سوی انجمن ایران‌شناسی و به یاری معاونت پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در روز ۲۸ خردادماه ۱۳۹۸ در تالار کمال این دانشکده برگزار شد.

در آغاز، آقای دکتر محمود جعفری دهقی؛ استاد دانشگاه تهران، رئیس انجمن ایران‌شناسی و دبیر این نشست؛ با معرفی پیشینه و آثار فرهنگی سخنران نشست؛ جناب استاد دکتر جواد مجابی؛ در زمینه‌های گوناگون از نقد ادبی و هنری تا نوشتن داستان و رمان، طنزپردازی و کاریکاتور؛ از ایشان برای سخنرانی دعوت نمود.


سپس آقای دکتر جواد مجابی با بیان اهمیت شاهنامه و نگارگریهای آن، سخنان خویش را آغاز نمود. وی با اشاره به آزادی مذهبی ایجادشده در ایران پس از حمله مغول و انقراض خلافت عباسی، این امر را مایه رشد هنر -به‌ویژه نگارگری و موسیقی- در ایران دانست. او گفت نگارگری ایرانی دنباله و تکمله شعر پارسی است، رد پای آن را باید در شاهنامه و اشعار نظامی جست و بیشترین نگاره‌ها از اشعار فردوسی و نظامی تصویر شده‌است. استاد مجابی افزود: «خودم نیز هر گاه نتوانم با نوشتن حرفم را بزنم، به سراغ نقاشی می‌روم.»

در ادامه، استاد مجابی به تاریخچه نگارگری شاهنامه پرداخت و افزود: «ایرج افشار بیش از ۴۰ سال پیش، در جشن طوس گفته حدود ۳۰۰ نسخه شاهنامه مصور وجود دارد.» وی با اشاره به شاهنامه کاما در هند که ساخته قرن هفتم و کهنترین شاهنامه مصور موجود است، مهمترین و ارزشمندترین نسخه‌های مصور شاهنامه را سه شاهنامه مهم دموت، بایسنقری و شاه طهماسبی شمرد و مفصلا به بررسی این سه نسخه پرداخت.

شاهنامه دموت ساخته سده هشتم است. زمینه کار نگاره‌ها سرخ است؛ درست مانند دیوارنگاره‌های آن زمان. روشن است نگارگر شاهنامه را خوانده و مفهومش را می‌دانسته است. در نگاره تشییع جنازه رستم، و میل رخش به او، بسیار عاطفی است و نشانه دریافت شخصیت رخش در شاهنامه و شناخت رابطه او با رستم. بهترین کارهای نگارگر در موضوع مرگ است و این شاید نوید تلویحی زوال مغولان باشد. در شاهنامه بایسنقری، اغلب نگاره‌ها در صحرا و باغ است؛ احتمالا به دلیل علاقه شاهان کوچگرد ایلخانی. دو نگاره به بند کشیدن ضحاک و به تخت نشستن جمشید شاه بسیار جالب است. تصاویر اشیاء، گیاهان و جانوران بسیار قوی ترسیم شده، اما به در تصویر کردن انسانها -چون پیش از آن، محدودیت وجود داشته و تجربه کمتری بوده- چهره ها از روبروست، اندامها ضعیف کشیده شده و زن و مرد به هم شبیهند؛ هم در چهره و هم در اندام. در دوران مغولها و تیموریان، نگارگران چهره و حتی گاهی پوشش فاتحان مغول را بجای پهلوانان شاهنامه کشیده‌اند. این سنت شده و مثلا صنیع‌الملک هارون الرشید و جعفر برمکی را مانند ناصرالدین شاه و امیرکبیر کشیده؛ حتی با پوشش خودشان. هندسه ایرانی در این آثار بسیار خوب دیده شده؛ مثلا در نگاره اسفندیار و ارجاسب.

سپس استاد مجابی شاهنامه شاه طهماسبی را مهترین و زیباترین نسخه مصور شاهنامه نامید و سرگذشت و ویژگیهایش را چنین شرح داد:

شاه اسماعیل صفوی که درک درستی از تاریخ و میراث فرهنگی ایران داشته، در سده دهم دستور ساخت شاهنامه ای مصور با بهترین خوشنویسی و نگارگری را داد. ساخت این شاهنامه هشت سال طول کشیده و در دوره شاه طهماسب پایان یافته است.  او آن را به سلطان عثمانی هدیه داده و ناصرالدین شاه این شاهنامه را خریده و به ایران برگردانده. ناصرالدین شاه هنرپرور بوده و تنها عیاش نبوده است. ما باید به گذشته نگاه انتقادی کنیم نه انکاری. محمدعلی شاه این شاهنامه را از ایران برده و از طریق روچیلد به دست دلالی به نام هوتن افتاده. به محمدرضا شاه پیشنهاد شده که چون گران بوده نخریده؛ او هم ۲۵۸ برگ را جداجدا فروخته و اکنون ۱۵۰ برگش باقی مانده‌است. بعدا در سال ۱۳۷۱ شاهنامه شاه طهماسبی با کاری از دکونینگ (نقاش آمریکایی) معاوضه و به ایران بازگردانده شده است. نگاره‌های این شاهنامه کار چند نگارگر مهم و بزرگ است. دو نگاره دربار کیومرث و به بند کشیدن ضحاک اثر سلطان محمد بسیار زیباست و در آنها گویی جماد -مانند کوه و ابر- هم به حالت انسانی تصویر شده‌اند. همپوشانی طبیعت و انسان در بیان روایت بسیار گیراست. نگاره زال و مهراب اثر میرمصور هم نمونه درخشان دیگری از این نسخه ارزشمند شاهنامه است.

از دوره زندیه، نقاشان قهوه‌خانه‌ای پدید آمدند؛ قوللر آغاسی، معین، محمدزمان و... و نقاشی را به میان مردم بردند. نقاشی ما از این هم رواج و هم رشد یافته‌است. نقاشیهای چاپ سنگی ادامه این مینیاتورهاست و کار علی‌قلی خویی بی‌نظیر و در ردیف نقاشان بزرگ دنیا.

 نقاشی ایرانی تخت است. نه اینکه پرسپکتیو نمی‌دانسته‌اند. اسبی که نگارگر ایرانی می‌کشد، اسب شعر است نه آنچه دیده می‌شود. مفهوم و ذهنیت و عرفان در آن هست. زمین جایی طلایی تصویر شده؛ این توصیف است نه عین واقعیت. سایه در نقاشی ایرانی نیست، این به دلیل فرهنگ ایران است که آتش و نور همیشگی ابدی اساس آن است. شاهنامه نه تنها حماسی، بلکه سراسر فرزانگی و ستایش خرد است. رستم تنها پهلوان شاهنامه است که انگیزه‌اش همیشه ایران است.

منتقدان غربی تنها از رویکرد هنری به این نگاره‌ها نگریسته‌اند؛ جدا از داستان. ما باید این تطبیق را انجام دهیم. باید از درون فرهنگ ایرانی به آثار گذشته بنگریم. اشعار عطار و مولوی کاملا مدرن هستند. باید کارکردشان را در زندگی امروز پیدا کنیم؛ کاری که خوشبختانه آغاز شده‌است. مدنیت ما همیشه مورد تهاجم کوچ‌نشینان واقع شده و تا آنها بیایند شهرنشین شوند و آداب آن همچون آزادی و دموکراسی را بپذیرند، مهاجم بعدی آمده؛ اما ایرانیان فرهنگ خود را با جان و دل نگه داشته‌اند.

نقاشی ایرانی تخت است. نه اینکه پرسپکتیو نمی‌دانسته‌اند. اسبی که نگارگر ایرانی می‌کشد، اسب شعر است نه آنچه دیده می‌شود. مفهوم و ذهنیت و عرفان در آن هست. زمین جایی طلایی تصویر شده؛ این توصیف است نه عین واقعیت. سایه در نقاشی ایرانی نیست، این به دلیل فرهنگ ایران است که آتش و نور همیشگی ابدی اساس آن است. شاهنامه نه تنها حماسی، بلکه سراسر فرزانگی و ستایش خرد است. رستم تنها پهلوان شاهنامه است که انگیزه‌اش همیشه ایران است.

منتقدان غربی تنها از رویکرد هنری به این نگاره‌ها نگریسته‌اند؛ جدا از داستان. ما باید این تطبیق را انجام دهیم. باید از درون فرهنگ ایرانی به آثار گذشته بنگریم. اشعار عطار و مولوی کاملا مدرن هستند. باید کارکردشان را در زندگی امروز پیدا کنیم؛ کاری که خوشبختانه آغاز شده‌است. مدنیت ما همیشه مورد تهاجم کوچ‌نشینان واقع شده و تا آنها بیایند شهرنشین شوند و آداب آن همچون آزادی و دموکراسی را بپذیرند، مهاجم بعدی آمده؛ اما ایرانیان فرهنگ خود را با جان و دل نگه داشته‌اند.



در پایان این نشست، از سوی آقای دکتر غلامحسین کریمی دوستان، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران؛ اطلس نفیس ایران به رسم یادبود و قدردانی، به جناب استاد جواد مجابی اهدا شد و ایشان بنر آگهی نشست را به یادگار امضا نمود.




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۸ ، ۱۸:۱۹
علی رضاپور